این چند روز گذشته...
پسر قشنگم نمی دونم خدا اون دل قشنگتو چطوری درست کرده که انقدر بزرگه و این همه آدم توش جا می شن.و همه رو از ته دل دوست داری. هر روز وقتی صدای ثنا و فاطمه دختر عموهات رو می شنوی داد میزنی:دَ ، باطه با.یعنی که ثنا فاطمه بیاید.گوشی تلفن یا موبایل رو ببینی سریع بر میداری و با علیرضا حرف میزنی. عمو بهروز هر روزصبح برای ما و خودشون نون تازه می خره. تو هم زحمت می کشی و با بابایی میری و نون میاری بالا برای صبحونه. تو راه هم که باید خودت از پله ها بیای بالا.خلاصه با کلی داستان و سر و صدا میری و میای.کلی هم باید ازت خواهش کنیم تا نون رو بدی به ما.اول خودت باید بخوری بعد که سیر شدی میدی به ما تا ما هم صبحونه بخوریم. ...
نویسنده :
مامان نرگس
14:49